آیتالله دکتر سیدعباس حسینی قائم مقامی – قطعا رسانهها یک نقش بیبدیل در ارائهی هر نوع پیامی میتوانند داشته باشند اما باید دید این نقش چگونه است و تحلیل ما از این نقش چیست ؟و اصولا فلسفه رسانه چیست؟یک موقع ما رسانه را به عنوان یک ابزار تکنولوژیک مدرن میبینیم و تصور ما ابزاری است، مثلاً زمانی برای ارائه پیام و مطالب در منبر و سخنگاههای سنتی از بلندگو استفاده میکردیم و همین خود باعث توسعه پیامهای دینی در زمانه خودش شد.
چنین تصور و تلقی از رسانه تلقی نادرست و بسیار گمراه کننده است و من تصورم این است در بخش قابل توجهی از متولیان تبلیغ دینی نگاه به رسانه همین نگاه ابزاری است. در حالی که باید رسانه را بالاتر و عمیقتر از این دید. حقیقت رسانه چیز دیگری است. اگر بخواهیم با زبان قرآنی این را بیان کنم، در قرآن وحی الهی و دین دارای دو عنصر اصلی است، یکی عنصر پیام و دیگری زبان است. پیام دین، یک پیام فراعصری و دارای شمول و فراگیری برای همه انسانها در هر دوره و زمانی است.
باید در انتخاب این زبان دقت کنیم و فکر نکنیم زبان صرفا به معنای لغات و مجموعهای از قواعد دستوری است. منظور از زبان، زبان فرهنگی و مجموعهای از عناصر اندیشهای و فرهنگی ناظر بر فهم مخاطب عصری است.ما باید در مقام تبلیغ و ارتباط یک درک زبانی از رسانه داشته باشیم و تا وقتی این درک زبانی از رسانه را نداشته باشیم، پیام ما برای مخاطب مرده است. یعنی ارتباط مؤثر با مخاطب پیدا نمیکند.بخش عمدهای از دینگریزیها و بیگانگیها در نسل معاصر ناشی از همان اختلال زبانی است و این اختلال باعث فاصله میان مبلغان و سخنگاههای دینی با مخاطبان دین یعنی عامه انسانها میشود.
وقتی در تریبونها نتوانیم بین اخلاق و دین، عقلانیت و دین، وبین منطق درونی دین و منطق بیرونی ارتباط برقرار کنیم؛ ناگزیر تن به فرقهگرایی دادهایم. فرقهگرایی هم در بهترین شرایط تن به سکولاریزم میدهد. آنچه ما به عنوان داعش میبینیم محصول یک سیر زمانی و یک فرایندی در بخشی از جامعه منتسب به اسلام و مسلمانی است که اتفاق افتاد و اصل آن نیز ناشی از همان اختلال زبانی است.
▫️ما که پیام خود را انسانی، فراگیر و فراتاریخی میدانیم و مخاطب خود را انسان میدانیم، وقتی در مقابل مخاطب در مقام ارتباط برمیآییم، کمترین قابلیتهای تفاهمی، ارتباطی و زبانی را از خود نشان میدهیم. وقتی در جامعه برخی تریبونهای دینی از یک سو اخلاق را نفی میکنند، و همزمان قدرت و سیاست را اصل قرار میدهند و از دیگر سو، از توسعه ایمان دینی و دینداری صحبت میکنند؛ خب نتیجه آن در حوزه اخلاق و دینداری معلوم است.