نقی فرشباف تقی نژاد_دوران نوجوانی تفریحات ابداعی و شاید غیرمتعارفی داشتیم بنام فریاد! وقتی آخر جمله ام را جمع می بندم یعنی در این تفریح جالب و هدفمند بنده تنها نبودم و این بازی هم به صورت تک نفره و چند نفره قابل اجراست. «موقعیت» حرف اول را در این بازی می زد و شاید هم می زند!

 شما فرض کن کامیون کمپرسی بنز داغانِ دنده خرابی از کنارت رد شود و موقعیت خود به خود جور شود و تو بازی را درجا شروع نکنی! چشم هایت را می بندی همراه با نعره گوش خراش کمپرسی با تمام وجود فریاد می زنی… فرکانس فریاد تو با آواز باس موتور کامیون چنان کوک می شود که دلت خوش خنک  می شود!
یا می روی برای دیدار تراکتور! یک بازی بی ربطی را انتخاب می کنی در موقعیت تماشاگر آنقدر فریاد می زنی تا صدایت بگیرد و باز دلت خوش خنک می شود.
یا بالای سر کارگران آسفالت کَن، نه بعنوان یک پیمانکار بلکه فریاد کُن ایفای نقش می کنی و دلت خوش خنک می شود و الخ
بیش از بیست و پنج سال است در مراسمات روز خبرنگار بخاطر دیدن روی ماه دوستان هم که شده شرکت می کنم. بعنوان کسی که شب و روزش با جلسات این چنینی پر و خالی می شود،باید بگویم شرکت در این چنین جلساتی دیدن یک فیلم تکراری است در یک موقعیت و روز مشخص!اصولا دورهمی های این روز چسبناک است و تبریکات و نوشابه های باز شده اش.
همه ساله این بازی هم به صورت تکی و هم گروهی اجرا می شود و شاید به قول همکار محترمی دلبستگان کلمه و تصویراند که بخاطر  خوش خنکی دل خودشان هم که شده فریاد می زنند.
راستی جا دارد اینجا… فراموش نشود. بنده به نوبه خودم اساتید بزرگواری داشته ام که امید راه من بودند و هستند از تک تک آنها قدردانم.