هوش عاطفی داشتن یعنی قدرت دیدن انواع احساسات متفاوت و تفکیک شان در بدن خودشان و دیگران است.برای همین یک بازیگر خوب یا سیاستمدار پر تجربه یا یک انسان با تجربیات عشقی و شعور جنسی بیشتر، می تواند هم رفتار خود را و هم رفتار و احساسات دیگران را بخوانند یا بفهمند و طبیعتا بهترین تصمیم و واکنش را بگیرد.

از ۲۵ سال پیش که کتاب « هوش عاطفی– Emotional Intelligence» به قلمدانیل گولمن منتشر شد توجه جهانی نسبت به این توانایی بشری مدام بیشتر شد. این روزها معلوم شده است که مدیران، مخترعین، رهبران سیاسی، ستارگان سینما و موسیقی و قهرمانان ورزش، بدون شک هوش عاطفی بالایی دارند.

می گویند هوش عاطفی، قاضی خوبی در جدال همیشگی بین غریزه و عقل است. این روزها حتی می گویند اگر در زندگی زناشویی یا رابطه با جنس مخالف موفق هستی به این خاطر است که هوش عاطفی بیشتر دارید.

اما یک جنبه مهم و اساسی که در تعریف هوش عاطفی در نظر گرفته نشده است چگونگی کار مغز است. به نظر می رسد یک تصویر آگاهانه و از پیش تصمیم گرفته شده در باره مغز وجود دارد که انگار می داند دارد چکار می کند و برای همین آدم با هوش عاطفی هم عملا و دقیقا می فهمد که دارد چکار می کند.

از دید عصب شناسان، کار مغز دیدن و شنیدن و حس کردن نیست. مغز درون یک جعبه بسته یعنی جمجمه قرار دارد و تنها فعل و افعالاتش، رفت و آمد و درهم تنیدن میلیاردها یاخته عصبی است. کار مغز در اصل، انتخاب فرامینی است که به بقای بدن بیانجامد. تنها حس و تشخیصی که می شود از مغز انتظار داشت فرستادن اطلاعات یا محاسبات و حدس هایی است که باعث ادامه حیات موفق تر بدن شود.

بنابر این هوش عاطفی یعنی داشتن مغزی با توانایی و قدرت تشخیص و تفکیک بیشتر و …

برای یک نفر که دایره لغات کمتر دارد هر اتفاق جالبی به ذهنش ممکن است کلمه «شگفت انگیز» خطور می کند ولی یک نفر که هزاران کتاب و داستان و ماجرا را از طریق کلمات تجربه کرده است و دایره لغات وسیعتری دارد یک ماجرا را ممکن است بهت آور بداند. دیگری را شور و شعف، آن یکی را باورنکردنی، یا افسونگر یا … تعریف کند.

انسان دارای هوش عاطفی از مغزی برخوردار است که قدرت تفکیک انواع اطلاعات جدید و بسیار زیاد را دارد و مدام از آرشیو تجربیات و احساسات قبلی با سرعت بیشتر استفاده می کند و برای هر رفتار یا واکنش یا اتفاق، یک احساس جدید صادر می کند.

هوش عاطفی داشتن یعنی قدرت دیدن انواع احساسات متفاوت و تفکیک شان در بدن خودشان و دیگران است. برای همین یک بازیگر خوب یا سیاستمدار پر تجربه یا یک انسان با تجربیات عشقی و شعور جنسی بیشتر، می تواند هم رفتار خود را و هم رفتار و احساسات دیگران را بخوانند یا بفهمند و طبیعتا بهترین تصمیم و واکنش را بگیرد.